گروه تخصصی برندسازان اعتقاد دارد علی رغم اینکه بین برندینگ و بازاریابی از زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد . درواقع بازاریابی شروعی برای بهره گیری از فناوری برند می باشد اما این دلیل نمیگردد که خود بازاریابی را در حد تبلیغات تنزل دهیم. یکی از موضوعات مورد علاقه مدیران کسب و کارهای مختلف، اطلاع از آخرین دستاوردهای حوزه های جذب مشتری و آن هم از طریق بهره گیری از خدمات مشاوره بازاریابی می باشد و همین علاقه می باشد که سازمان را به سمت انتخاب مشاور بازاریابی هدایت می نماید.اما به راستی مشاور بازاریابی کیست و می بایست چه مهارت هایی داشته باشد؟
مهمترین پارامتری که در انتخاب شرکتها و در خصوص مشاوره بازاریابی میبایست مد نظر قرار گرفته شود، میزان اشراف مشاور بر مباحث علمی و آکادمیک مربوط می باشد. مشاوره بازاریابی نیز همانند سایر تخصص ها نیاز به دانش داشته و طبیعتا بدون این شالوده نمیتوان در این حوزه، دستاوردی برای کارفرما داشت.
نکته مهم دیگر در خصوص مشاوره بازاریابی و انتخاب مشاور، تجربه های اجرایی او میباشد.مسلما اگر بسیاری از پیشنهادات در حد حرف زیبا باقی بمانند و قابلیت اجرا نداشته باشند نمیتوان امید به بهبود در کسب و کار داشت. زمانی که مشاور خود تجربه اجرا و آن هم در صنایع و حوزه های مختلف را داشته باشد میتواند خروجی های مشاوره را به نحوی هدایت نماید که قابلیت پیاده سازی را داشته باشند.
برندسازان با توجه به تجربیات خود و نیز روند های قدرتمند جهانی که بر جنبه های مختلف کسب و کار تاثیر گذاشته اند باز هم به این نکته تاکید می نماید که وجود رویکرد بهره گیری از خدمات مشاوره بازاریابی برای هر کسب و کاری مثبت می باشد. اما با توجه به تغییر پارادایم ها، کافی نمی باشد و یگانه مسیر رسیدن به یگانگی در صنعت متبوع هر کسب و کار بهره گیری از فناوری برند می باشد. حال برای اینکه موضع را بهتر مطرح نماییم در ادامه از آرایه های تشبیه و استعاره زبان شیرین پارسی بهره خواهیم گرفت.
تبلیغات (البته در ایران) دقیقا همانند خوردن یک قرص مسکن میباشد. نه تخصص میخواهد نه تجربه! بودجه ای وجود دارد و معیار نیز بیشتر در چشم بودن است. کافیست گوشی را برداشته و با تبلیغات چی ها که امتیاز انحصاری تیزرها، بیلبوردها و …. را در اخیار دارند تماس گرفته و کار را به کاردان سپرد! این میشود کمپین تبلیغاتی! و نتیجه میشود بیلبورد هایی با قیمت نجومی و یا اسپانسری در سریال های تلویزیونی ! فقط کافیست دفعه بعد که از مدرس یا همت رد شدید اندکی ژرف بنگرید تا عمق فاجعه را دریابید. راه دیگر آن است که تبلیغات تلویزیون را ببینید تا برای همیشه از انتخاب یک بانک برای سرمایه گذاری و یا موسسه ای برای قبولی در تحصیلات تکمیلی منصرف شوید و تصمیم بگیرید برای همیشه ظروفتان چرب باقی بماند!
مورد بعدی بازاریابی می باشد که آن را به کار یک پزشک عمومی تشبیه میکنیم. این مفهوم قطعا نیاز به دانش و معلومات مرتبط داشته اما خبر خوب آن است که تعداد پزشکان عمومی در این حوزه آنقدر زیاد است که مشتریان میتوانند به راحتی از خدمات ایشان استفاده نماید.
و گزینه آخر برندینگ است که کار یک پزشک متخصص است و فقط به درد سازمان ها، افراد و شرکتهایی میخورد که به دنبال کار اصولی، بهبودهای پایدار و پایه گذاری فونداسیونی برای مقابله با زلزله های ۸ ریشتر به بالا(مثلا رکود ۲۰۰۸) هستند و البته نگاهی بلند مدت به آینده دارند. مخاطبان بهره گیری از فناوری برند آنقدر آگاهند که “خدایی نکرده برندینگ را طراحی لوگو و یا ست سازمانی نمیدانند” و میدانند جنگ آینده، جنگ تصاحب زمین های بیشتر در ذهن مخاطبان است.